کد مطلب:36659 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

رزق مقدر است











ثالثا رزق، مقدر است و این مطلبی است كه در روایات و معارف دینی بر آن تاكید شده و آمده است كه حیله و زیركی بر رزق مقدر چیزی نخواهد افزود و حرص و طمع بسیار ورزیدن جز گرفتاری بیشتر چیزی به بار نخواهد آورد. این، تعلیم بسیار مهم و كارسازی است و معتقد بودن یا نبودن به این امر در یك جامعه تاثیرات عملی و اجتماعی متفاوتی برجا می گذارد. قرآن ترس از فقر و تنگی روزی را یكی از علل كشتن دختران در میان اعراب بیابانگرد ذكر می كند. دو آیه در قرآن در این باره وجود دارد كه دارای دو خطاب متفاوت است. در یك جا خداوند می فرماید:

لا تقتلوا اولادكم خشیه املاق نحن نرزقهم و ایاكم ان قتلهم كان خطا كبیرا (اسراء، 31)

فرزندانتان را از ترس فقر نكشید ما آنها را و شما را روزی می دهیم بدانید كه فرزندكشی گناه بزرگی است.

و در جای دیگر می فرماید:

لا تقتلوا اولادكم من املاق نحن نرزقكم و ایاهم

فرزندانتان را از فقر نكشید ما شما را و آنها را روزی می دهیم.

(انعام، 151)

در آیه دوم نمی گوید كه از ترس فقر فرزندانتان، آنها را نكشید بلكه می گوید از روی فقر خودتان، آنها را زنده به گور نكنید. در آیه اول،

[صفحه 192]

ابتدا می گوید ما فرزندانتان را روزی می دهیم و در آیه دوم ابتدا می گوید ما شما را روزی می دهیم. لذا در آیه نخست، سخن بر سر خوفی است كه اعراب از تنگدستی آینده فرزندان داشتند و در آیه دوم سخن بر سر فقر بالفعل پدران بود كه هر دو منتهی به فرزندكشی می شد. در حالی كه در آیه ی قبلی علاوه برآوردن كلمه «خشیه»، جای ضمایر نیز عوض شده است، بنابراین معنایش این است كه از ترس فقیر شدن بچه ها در آینده آنها را نكشید. چون ما به آنها و شما روزی می دهیم. این، به كشتن فرزند اعم از پسر یا دختر برمی گشت. ولی البته كشتن دختران دلیل دیگری هم داشت. و آن عبارت بود از خواری و سوء منزلتی كه دختران در آن جامعه بدوی داشتند.[1].

به هر حال در این آیات، مفهوم تضمین رزق به خوبی به چشم می خورد. باز در آیه ی دیگری آمده است:

ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها. (هود، 6)

همه جانورانی كه بر روی زمین زندگی می كنند رزقشان به عهده ی خداست.)

از مجموع این آیات و بیانات دیگری كه از امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه آمده است،[2] ظاهرا چنین استفاده می شود كه خداوند انسان

[صفحه 193]

را آفریده و رزق او را نیز تضمین كرده است و كسی بی رزق و روزی نمی ماند. اعتقاد عامه متدینان همواره چنین بوده است. سعدی نیز بر همین اساس نگرانیهای تهیدستان در باب فرزندان را می زداید:


یكی طفل دندان برآورده بود
پدر سر به فكرت فروبرده بود


كه من نان و برگ از كجا آرمش؟
مروت نباشد كه بگذارمش


چو بیچاره گفت این سخن، پیش جفت
نگر تا زن او را چه مردانه گفت


مخور هول ابلیس تا جان دهد
همان كس كه دندان دهد نان دهد


تواناست آخر خداوند روز
كه روزی رساند، تو چندین مسوز


نگارنده ی كودك اندر شكم
نویسنده ی عمر و روزی است هم


(بوستان،[3] ابیات 2803 -2808).

[صفحه 194]

با این همه ملاحظه می كنیم كه خیل كثیری از آدمیان در طول تاریخ بشر در قحطی و فقر دست و پا می زنده اند و «دندان داشته اند اما دندان نداشته اند». نباید از خودمان بپرسیم كه آیا معنای مقدر بودن رزق را درست فهمیده ایم یا خیر؟ و آیا سعی بشر امروز در كنترل جمعیت و خانواده با دستورات و تعالیم دینی كه خدا را رزاق و روزی را مقدر می دانند، منافات دارد یا خیر؟ وجود فقر از معضلات خداشناسی و مغایر با رزاقیت و لطف الهی دیده شده و به همین سبب یكی از شاعران گفته است:


كم عاقل عاقل اعیت مذاهبه
و جاهل جاهل تلقاه مرزوقا


هذا الذی ترك الافهام حائره
و صیر العالم الخریر زندیقا


چه بسیار آدمهای خردمند كه در معیشت خود به بن بست رسیده اند و نمی دانند چه كنند و چه بسیار آدمهای جاهلی كه نعمت از در و دیوار بر سرشان می ریزد. همین سبب شده است كه عده ای حیران بمانند و عالمان به راه كفر و زندقه بروند.


صفحه 192، 193، 194.








    1. اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا و هو كظیم یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسكه علی هون ام یدسه فی التراب الاساء ما یحكمون (نحل، 59 -58)

      چون یكی از آنها را به فرزند دختر مژده دهند از شدت غم و حسرت رخسارش سیاه شده سخت دلتنگ شود و از این عار روی از قوم خود پنهان دارد و به فكر افتد كه آیا آن دختر را با ذلت و خواری نگهدارد یا زنده به گور كند، آگاه باشید كه آنها بسیار بد می كنند.

    2. برای مثال: الرزق رزقان رزق یطلبك فان لم تاته اتاك فلا تحمل هم سنتك علی هم یومك، كفاك كل یوم علی ما فیه. فان تكن السنه من عمرك فان الله تعالی سیوتیك فی كل غد جدید ما قسم لك و ان لم تكن السنه من عمرك فما تصنع بالهم فیما لیس لك؟ و لن یسبقك الی رزقك طالب و لن یغلبك علیه غالب و لن یبطی ء عنك ما قد قدر لك: (نهج البلاغه، كلمات قصار 379).

      روزی دوگونه است روزی ای كه آن را می جویی و روزی ای كه تو را می جوید و اگر پی آن نروی راه بسوی تو پوید. پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه كه روزی هر روز تو را بس است. پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید خدای بزرگ در فردای هر روز آنچه قسمت تو فرموده، عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست. پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست، چیست؟ در آنچه روزی توست هیچ خواهنده بر تو پیشی نگیرد و هیچ غالبی بر تو چیره نشود و آنچه برایت مقدر شده، تاخیر نپذیرد.

      قریب به همین معنا در نامه 31 چند جمله بعد از جملاتی كه خوانده شد: و اعلم یا بنی ان الرزق رزقان: رزق تطلبه و رزق یطلبك فان انت لم تاته اتاك.

      در جای دیگر نیز جمله ای است كه به این مطلب نزدیك است:... من لم یعط قاعدا لم یعط قائما: آن را كه نشسته ندهند، ایستاده نیز ندهند. (نهج البلاغه، كلمات قصار 369).

    3. بوستان سعدی، تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمی، چاپ سوم، 1368.